جدول جو
جدول جو

معنی سگالش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سگالش کردن(بَ / بِ کَ / کِ دَ)
رأی زدن. مشورت کردن: او مردی با عقل است و با من دوست، بامداد بروم و با او سگالش کنم تا چه صواب بیند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). او را وزیری بود دانا از آن پدرش بر وی سگالش کرد که خود را دیوانه سازد و باهم میعادها نهادند. (مجمل التواریخ والقصص).
با سنایی همه عتاب مکن
با خراباتیان سگال مکن.
سنایی (از رشیدی).
، اندیشیدن:
مخالفی که سگالش کند به کینۀ او
جهان فسوس کند روز و شب بر او مسکین.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
ستودن، مدح کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازش کردن
تصویر سازش کردن
با کسی صلح کردن، آشتی کردن، رفع اختلاف کردن
فرهنگ فارسی عمید
(فَ / فِ دَ)
اندیشه کردن: و چون آرزو آید سکالش کند. (تاریخ بیهقی).
گر سکالش کنی بهفت اقلیم
یک کریم سخاسکال نماند.
خاقانی.
محتشم را به مال مالش کن
بی درم را به خوان سکالش کن.
نظامی.
رجوع به سگالش کردن و سگالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ کُ)
اندیشه کننده. دراندیشه. به اندیشه. بفکر:
درآمد بناورد چالش کنان
به خون مخالف سگالش کنان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نِ کَ دَ)
با شکنجۀ بسیار کشتن کسی را
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ بَ اَ تَ)
مدح کردن. نیکویی گفتن. ستودن:
به پیش بزرگان ستایش کنیم
همه پیش یزدان نیایش کنیم.
فردوسی.
به پیروزی ایدر نیایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم.
فردوسی.
ستایش سخن خویشتن مکن سعدی
که زشت خوب نگردد بجامۀ رنگین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
مدح کردن، ستودن، شمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالش کردن
تصویر نالش کردن
شکوه و شکایت کردن، گله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چالش کردن
تصویر چالش کردن
نبرد کردن، جدال کردن، هماورد جنگ طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازش کردن
تصویر سازش کردن
با کسی صلح کردن، مساهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوال کردن
تصویر سوال کردن
((~. کَ دَ))
گدایی کردن، طلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تحسین کردن، ستودن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، ثنا گفتن، مدح کردن، تمجید کردن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، قدح گفتن، هجو کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
للثّناء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
Acclaim, Exalt, Glorify, Laud
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
acclamer, exalter, glorifier, louer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, alabar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
аплодировать , возвеличивать , прославлять , восхвалять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
bejubeln, preisen, verherrlichen, loben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
аплодувати , звеличувати , прославляти , хвалити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
oklaskiwać, wychwalać, chwalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
赞扬 , 美化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, louvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
প্রশংসা করা , প্রশংসা করা , মহিমা করা , প্রশংসা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
ชื่นชม , ยกย่อง , สรรเสริญ , สรรเสริญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
kusifu, kumsifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
övmek, yüceltmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
賞賛する , 賞賛する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
לשבח , להלל , להאדיר , להלל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
acclamare, esaltare, glorificare, lodare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
memuji, memuliakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
प्रशंसा करना , प्रशंसा करना , महिमा करना , सराहना करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
toejuichen, verheerlijken, prijzen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
찬양하다 , 칭찬하다
دیکشنری فارسی به کره ای